انگــــــیزه های رشـــــــــــــد

پایگاه هی جهت انگیــزه بخشی به دوستـان

پایگاه هی جهت انگیزه بخشی به دوستان

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

اشعار میلاد امام زمان, شعر امام زمان

 دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین

آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند

ای مسیح آل پیغمبر سلام
انتهای سوره ی کوثر سلام

ای کتاب راز های مرتضی
یادگار حضرت خیرالنسا

ای صفات تو صفات انبیا
حاصل جمع ِ تمام اولیا

ای قدم هایت صراط المستقیم
حافظ آیات قرآن کریم

ای امام صالحان در روی خاک
اکفیانی اکفیان روحی فداک

السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای  اوج قله ، کوه صبر

السلام ای آخر هر دلخوشی
عاقب از غم تو ما را می کُشی

السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین

تو تمام چارده نور مبین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین

تو حدیث ناب عترت در زمین
زاده حیدر امیر المومنین

تو همان نوری که از روز ازل
کرد خالق روی ماهت بی بدل

تو سرشت ناب از نسل علی
نور رب در جلوه ی تو منجلی

عمر تو تاریخ ساز عالم است
مبداء آن از رسول خاتم است

ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرائی و دلجوی تو

تو کجائی شیعه می خواند تو را
پس نمی گوئی جوابش را چرا

کی می آیی دل تمنایت کند
تا که روزی بوسه بر پایت کند

کی می آیی عقده از دل وا کنم
روضه خوانی پیش تو آقا کنم

کی می آیی کربلا را تاب نیست
در میان خیمه دیگر آب نیست

وای بر طفل رباب و اضطراب
خیمه خیمه جستوی جرعه آب

آب نَبوَد تا که سیرابش کند
جرعه ای نوشاند و خوابش کند

کربلا و یک بیابان اشک و آه
شیرخواره در میان قتلگاه

نام تو آمد در آنجا بر زبان
کی می آیی حضرت صاحب زمان

ای خوش آن روزی فرج برپا شود
با دو دست فاطمه امضا شود

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۵
h.dehkordi




جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار


جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار


جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . .؟



دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است



السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۱
h.dehkordi

زمزمه مناجات – احیای نیمه شعبان

 

تویی و لطف و عنایت/منم و ناله و آهی

به شب نیمه ی شعبان/آمدم با روسیاهی

یا الهی یا الهی...

کوله باری از گنه را/تُحفه آوردم برایت

من خجالت میکشم از/این همه لطف و عطایت

وای ِ من از شرّ نفس و/عُمر ِ از عصیان،تباهم

رجب آمد و گذشت و/همچنان غرق گناهم

یا غیاث المستغیثین/بشنو این سوز و نوایم

بار دیگر غرق خجلت/آمدم توبه نمایم

بهر برگشتن به سویت/جاری است اشک از دو دیده

میدهم تو را قسم بر/حقّ زهرای شهیده

دل به عشق روی دلبر/میخورد پیوند دیگر

ای خدا امشب تو را من/میدهم سوند دیگر

بارالها بهر توبه/آمدم با چشم گریان

میدهم تو را قسم بر/حقّ آن مظلوم ِ عطشان

حقّ آن مولا که جان داد/در ره رضای معبود

پیکرش بی سر روی خاک/غرق خون و بی کفن بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۷
h.dehkordi
 هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود.

از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند

سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند.

هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار

بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست

عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟

بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست

هارون از کوره در رفت و فریاد زد :

این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد.

بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هستی هارون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۷
h.dehkordi

یک شبی مجنون نمازش را شکست


یک شبی مجنون نمازش را شکست

بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت


عشق آن شب مست مستش کرده بود


فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود


ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او


پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او


گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای

جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای

وندر این بازی شــکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم نکن

من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن

مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم

این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم


گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم

در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم

ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی

من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی

عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم

صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم

کـــــردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد

گفتم عاقل می شوی اما نــشد

سوختم در حسرت یک یـا ربــت

غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت

روز و شب او را صـــدا کردی ولی

دیدم امشب با مـنی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی

در حــــــریم خانه ام در می زنی

حــــال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۳
h.dehkordi

خدایی خدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریب ِ،چون که ما عاشقش نشدیم
غریب ِ، بنده ی لایقش نشدیم
غریب ِ، رهرو صادقش نشدیم
اَمون ز غفلت،اَمون زتهمت
از دست ما تو غیبت ِ،حضرت حجت
گناه شد عادت،غیبت عبادت
جالب اینه گذاشتیم سر خدا هم منت
هر جا ریا شد،به اسم خدا شد
همه دکان وا کرده ایم،حتی تو هیئت
چی و ببینه،دل سیاه و یا رو زبون الهم الرزقنا شهادت
از امر به معروف ترسیدیم
حاجی و دور شیطان گردیدیم
همسایه یتیم و سیر خوابیدیم
ما به زمین خورده خندیدیم
خدا نفهمیدیم،خدا نفهمیدیم
خدایی خدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریب ِ،چون که راحت گناه کردیم
غریب ِ،به نامحرم نگاه کردیم
غریب ِ،نامه فقط سیاه کردیم
فروختیم ایمان،خریده ایم نان
خاک می خوره به روی تاقچه هامون قرآن
سحر نه حالی،نه خمس مالی
اسممونم گذاشتیم عبد شاه مردان
شیعه ی حرفی،آدم برفی
هنوز نمک نخورده ایم،میشکنیم نمکدان
یه پا تو محراب،یه پا لب آب
رو به روی عکس شهید،عکس شهینان
به خدا غرق امیدم کن
بی خریدارم،خریدم کن
پیش حسین رو سفیدم کن
نذر اباالفضل رشیدم کن
خدا شهیدم کن،خدا شهیدم کن
خدایی خدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریب ،ِ که دوسش داریم واسه حاجت
غریب ِ، می پرستیمش برا جنت
غریب ِ، که به تنهایی کرده عادت
تو راه پاکی،زدیم به خاکی
چه عاشقی چه مجنونی چه سینه چاکی
جای حرم کیش،جای پرچم دیش
چه ساده بر مقدسات،میشه حتاکی
این وضع ناموس،کو کف افسوس
نکشیدیم خجالت از چادر خاکی
دیگه شیطان شد،ایاک نعبد
ببین خدارو ول کردیم می گردیم با کی
بگو خدا رحمی به حالم کن
لکه ی ننگم،زلالم کن
عشق خودت رو مدالم کن
بکش و در علقمه چالم کن
خدا حلالم کن،خدا حلالم کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۰
h.dehkordi

دلم هوای دیروز را کرده

هوای روزهای کودکی را

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۵
h.dehkordi

پریشانی ، پریشان تر ز ابیاتِ پریشانم

نمی دانم که می مانی کنارم یا نمی مانی!

 

دلم آهی کشد گاهی تو میدانی و می فهمی

به ظاهر نیستی ! اما میان ، سینه مهمانی

 

تو نوری ، در دلم شوری ، گلستانی و بارانی

و چشمانِ تو می بارند ، شعرم را که می خوانی

 

همین که مومنت هستم ، برایت شعر می گویم

گواهی می دهد قلبم که عشقی ! عینِ ایمانی

 

 

 

قسم به عشق ، که گمگشته ی دلم بودی
اگر کنار تو بودم ، مکملم بودی

به خاک مشترک و پاک هر دو مان سوگند
من از وجود تو بودم ، تو از گلم بودی

بدون دیدن روی تو ، عاشقت بودم
درون قاب دل آخر ، شمایلم بودی

برای یافتنت ، دل زدم به دریاها
تو آرمان رسیدن به ساحلم بودی

دلم نوشته نت عشق را به پنجه ی تو
که پنج_گانه ی خط های حاملم بودی

هزار چرخ خطا زد فلک ، که تا امروز
نبینمت که همین جا ، مقابلم بودی

اگر که بخت ، کمی مهربان تر از این بود
به روی شانه ی خالی ، حمایلم بودی. ..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۲
h.dehkordi

نـوشتم نـامه ای بهر تـو ای عطرِ پریشانی

خطوطِ مبهمی از لای به لایِ دسـتِ لرزانی

 

که ای آرامشِ پنهـانِ پشـتِ پلـکهای من

معمـایِ دلِ ایـن شـاعرِ در حـال ویـرانی

 

صدایت را ، نگاهت را ، به این اشعار برگردان

جوابم ده، نگاهی کن، بکش آهی، بده جانی

 

تو هستی در دلم اما ! کنارم نیستی جانا

تو مثل رازِ شعری ، این میانه سخت پنهانی

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۰۲
h.dehkordi

از دوستی نامه ای داشتم مبنی بر موفقیت او در گشایش مشکلی بزرگ که با اتّکاء به همین اصل « تسلیم ناپذیری» حاصل گردیده بود. داستان از این قرار بود که او روشی را برای ساخت خانه های متحرک ( پیش ساخته) ابداع کرده بود که کسی از آن استقبال نکرد و آن را جدی نگرفت. امّا دوست من مأیوس نشد و در مقابل، اقدام به تأسیس شرکتی کرد و همه موجودی خود را در آن سرمایه گذاری کرد که از این کار نیز حاصلی نبرد و شرکت متضرر گردید. شرکا پیشنهاد کردند، دست از این کار بردارد؛ زیرا در نهایت همه ورشکست خواهند شد، امّا او شکست را نپذیرفت و تسلیم نشد، به یاری اندیشه و تفکّر، طرحی برای کف اتاق خانه های ابداعی خود پیاده کرد که هماهنگی مطلوبی با دیوارها داشت و این بار طرح جدید او را کمپانی بزرگی به بهای بسیار خوبی خریداری کرد. این پیروزی به دست نیامد مگر در نتیجه ی پشتکار و عدم قبول شکست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۹
h.dehkordi